پای یک کامپیوتر گیجم
سر ٠من درد می کند به جنون
کارگرهای شهرداری را می بَرَد سمت روستا کامیون
خواهرم شعر می شود از لب،
بغل دوست دخترش هر شب
من به خود Ùکر Ù…ÛŒ کنم اغلب
توی Øمّام ٠گریه با صابون
دست تو: چوب Ùˆ Ú©Ùلت Ùˆ چوبه ÛŒ دار
البته شورت خانمت به کنار
که مساوی تر از منی انگار!
پیش چشمان بسته ی قانون
خسته از مغز ٠خالی Ùˆ Ù¾Ùرها
مشت می کوبمت آجرها
پیک خالی! بگو به دکترها:
زخم ما رشد می کند به درون
سور بالا و جشن پایین ها
در عزا و عروسی اینها
بوق گوساله ها و ماشین ها...
سر ٠چی بود؟
چند قطره ی خون
بچّه ماهی خیال دریا داشت،
گاو هم دوستان خود را داشت
آنچه اندازه ÛŒ خودم جا داشت پشت من بودخانه ÛŒ Øلزون
دست بردن به متن قرآن ها
خبر خودکشی میدان ها
پخش ساندیس در خیابان ها
بازی ٠موز بود با میمون
Øذ٠مو Ùˆ تن ٠زن Ù "تختی"ØŒ کش٠یک جور Ù
راØت از سختی
بØØ« در معضلات خوشبختی،
سریال جدید تلویزیون
دیر کردیم و باز هم زود است...
عشق، یک کاÙÙ‡ غرق در دود است
Ùصل آغاز قصّه این بودست
Ø´Ø±Ø Ú©Ø§Ù†Ø¯ÙˆÙ… خریدن ٠مجنون!!
راهسازی برای ویرانه، جنگ یک مشت مست و دیوانه
خنده ÛŒ گرگ های در خانه، اشک ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ù‡Ø§ÛŒ در بیرون
نه دلت می برد مرا نه صدات، خسته ام
آه
از تمام جهات
دلخوشم به کدام راه نجات؟
من ٠زیر ٠کتاب ها مدÙون
هرچه از "هیچ" رنج می بردم،
بغض خود را به زور می خوردم
داشتم ذرّه ذرّه می مردم
پشت این عکس های گوناگون
من ٠زیر ٠کتاب ها مدÙون
هرچه در شهر اتÙاق اÙتاد، رÙت دنیا به باد یا با باد!
باز در تو ادامه خواهم داد... از تو ای شعر واقعا ً ممنون
واقعا ً ممنون