خاموش کردم توی لیوانت خدایم را
شب ها بغل کردم به تو همجنس هایم را
رنگین کمان کوچکی بر روی انگشتم
در اولین بوسه خودم با تو را کشتم
هی گریه میکردم به آن مردی که زن بودم
شب ها دراکولای غمگینی که من بودم
Ùˆ عشق یک بیماری بدخیم روØÛŒ بود
تنهایی ام Ù…Øکوم به سکس گروهی بود
سیگار با مشروب با طعم هم آغوشی
یعنی Ùراموشی Ùراموشی Ùراموشی
بعد از تو الکل خورد من را مست خوابیدم
بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم
با هر Ú©Ù‡ میشد هر Ú†Ù‡ میشد امتØان کردم
تنهایی در جنگ در تنهای تنهایی
با گریه و صابون و خون و تو خود ارضایی
دل خسته از گنجشک ها Ùˆ Øوض نقاشی
رنگ سÙیدت رو به روی بوم میپاشی
لیوان بعدی قرص های ØÙ„ شده در سم
باور بکن
از هیچی دیگر نمیترسم
پشت سیاهی های دنیامان سیاهی بود
معشوقه ام بودی ، هستی ، نخواهی بود
بعد از تو الکل خورد من را
مست خوابیدم
بعد از تو با هر کس که بود و هست خوابیدم
بعد از تو لای زخم هایم استخوان کردم
با هر Ú©Ù‡ میشد هر Ú†Ù‡ میشد امتØان کردم