منو به Øال خودم بذار این مردو
منو تمام پلشتی این دردو
که قد تمام کرم های عالم دوستت دارم
که قد تمامی دوش ها میبارم
Ú©Ù‡ درد میکشم قد پریود های Ù‡Ùت روزت
که سردرد میکنم به سردردهای مرموزت
که با صدای تو
قطع کن .. نه بمان هنوز
که دوستم داری کمی بیشتر از دیروز
که لای سینه های تو بی هوا گریه شوم
که مست توی کوچه های غمت بدوم
که لای سینه های تو بی هوا گریه شوم
که مست توی کوچه های غمت بدوم
ببین این تخت خواب شکسته دائم استرس داره
ببین این چراغ خواب سوخته هم هنوز بیداره
ببین بنان چطور با صدای من بغض کرده
که اشک های سر شب تازه اول کاره
به مادرت بگو Ù†Ùست چقدر غمگین است
Ú©Ù‡ Øبسیده در خود Ùˆ رمز جان کندنش این است
که رو به روی آب نشسته سراب میبیند
Ùقط شکنجه شکنجه عذاب میبیند
که لای سینه های تو بی هوا گریه شود
که مست توی کوچه های غمت بدود
که لای سینه های تو بی هوا گریه شود
که مست توی کوچه های غمت بدود
همیشه به اندازه ی یک یتیم خواب میدیدی
تو از نبود و من از بود پدر ترسیدیم
میان داشته ها هر دو بی پدر بودیم
میان سکته و سرطان هر دو دربدر بودیم
به جان تو بانو نخورده مست بیهوشم
تو Ùرض Ú©Ù† درد تکیلاست Ú©Ù‡ مینوشم
تو Ùرض Ú©Ù† این آخرین بیت شعر من باشد
که ضجه میزنم و مینویسم و نی،نینوشم
که ضجه میزنم و مینویسم . .