تقدیم به عبدی
یه روزی مرغ توهم تخم طلا میذاره
تخم طلا رو Ù…ÛŒÙروشی باهاش یه زندگی میخری
هنوزم یه جایی هست آسمونش آبی باشه
دریاهاش سبز سبز
آدماش سبز سبز
یه روزی مرغ توهم نوکشو رژ لب میزنه
ماتیکو میبری میبوسی باهاش یه زندگی میکن
هنوزم آدمی هست رژ لبش مشکی باشه
رنگ قضیه کاکائو , طعم قضیه کاکائو
یه روز توهم مثل مرغت تخم دو زرده میزاری
خودتو واسش Ø¶Ø¨Ø Ù…ÛŒÚ©Ù†ÛŒ , دلتو واش نص٠میکنی
هنوزم سرابی هست که وقتی میرسی آب باشه
با یه لذت واقعی ØŒ Øال از ته دل Ùˆ واقعی
یه روزی همه‌ی مرغا دلو جگرو به سیخ می‌کشن
دلو جگرو لا نون میزاری , نارنجو ریØون میزاری
هنوزم یه ØرÙÛŒ هست تا دل آدمو بلرزونه
چشات پر از اشک شوق , گونه‌هات خیس از اشک شوق
یه روزی مرغ وجودت پراشو قیچی می‌کنه
پرا رو میریزی تو بالشت , آروم میگیری رو بالشت
هنوزم روی زمین یه بهونه‌ای پیدا میشه
گریه‌هات همه واسه اون , خنده‌هات همه واسه اون